GBK glossarySearch the glossaries created from glossary-building KudoZ (GBK) questions. | To see the desired glossary, please select the language and then the field of expertise. |
Home Compare [close] - Persian (Farsi)
- Poetry & Literature
- Search
- Term
- Poetry & Literature
- Definition(s)
- دو یا چند بیت که بخشی از یک شعر را تشکیل می دهند. Own research - by Ali Beikian
- Example sentence(s)
- تَرجیعبَند از قالبهای شعر فارسی است که از غزلهای چند بیتی که هم وزن هستند تشکیل شده و برای اتصال این غزلها به یکدیگر از یک بیت تکراری استفاده مینماید. بیت ترجیع با قافیهای ویژه و لفظ و معنی یکتا تکرار میگردد. این بیت بند ترجیع یا بند برگردان نامیده میشود. به هریک از غزلها، خانه یا رشته گفته میشود.[۱] هر خانه از ۵ تا ۲۵ بیت(گاه کمتر یا بیشتر) تشکیل شده. معروفترین ترجیعبندها از هاتف اصفهانی و سعدی است.[۲]
- ویکیپیدیا by Ali Beikian
- غزل هايي است هم وزن با قافيه هايي متفاوت كه بيت يكسان مصرعي آن ها را به هم مي پيوندد. به هر غزل يك «خانه» و به بيت تكراري «ترجيع» مي گويند. ترجيع بند خاص شعر فارسي است و درون مايه هايي چون، مدح، عشق و عرفان دارد. قديم ترين ترجيع بند از فرخي سيستاني و زيباترين آن ها از سعدي (قرن 7) و هاتف اصفهاني است. يكي از شرط هاي زيبايي ترجيع بند آن است كه بيت آخر هرخانه با بيت ترجيع (برگردان) آن، از نظر معني مناسبتي تمام داشته باشد.
- آرايه هاي ادبي – نظري by Ali Beikian
- اين قالب، از تعدادی غزل (موسوم به خانه) ساخته شده است به گونه ای كه در حدّ فاصل غزلها، بيت هايي قافيه دار به نام بند ترجيع مي آيند. بندترجيع در خانه های مختلف می تواند متفاوت باشد و يا عيناً تكرار شود. اين قالب از نخستين دوره های شعر فارسی وجود داشته و ترجيع بند ناميده مي شده است. بعدها، كسانی كه گويا به افزونی تقسيم بندی ها علاقه داشته اند، نوعی را كه بند ترجيع آن در هر خانه تغيير مي كند، تركيب بند نام نهاده اند و از آن هنگام، دو قالب ترجيع بند و تركيب بند داشته ایم. شعر هاتف اصفهاني (اقلیم عشق) با بند ترجيع ثابت "كه يكی هست و هيچ نيست جز او وحده لا اله الاّ هو" ترجيع بند و مرثيه ی دوازده بندی محتشم كاشاني براي رویداد كربلا، تركيب بند شمرده می شده است.
سعدی در ترجیع بند خود می گوید:
ای زلف تو، هرخمی کمندی / چشمت به کرشمه، چشم بندی
مخرام بدین صفت مبادا / کزچشم بدت رسد گزندی
ای آینه ایمنی که ناگاه / در تو رسد آه درد مندی
یاچهره بپوش یا بسوزان / بر روی چو آتشت سپندی
دیوانه عشقت ای پری روی / عاقل نشود به هیچ پندی
تلخ است دهان عیش از صبر / ای تنگ شکر ، بیار قندی ...
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
دردا که به لب رسیده جانم / آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز / کز هستی خویش در گمانم
پروانه ام اوفتان و خیزان / یکباره بسوز و وارهانم
گر لطف کنی بجای اینم / ور جور کنی سزای آنم
جز نقش تو نیست درضمیرم / جز نام تو نیست بر زبانم
گر تلخ کنی به دوری ام عیش / یادت چو شکر کند دهانم ...
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
- Persian Forum by Ali Beikian
- Related KudoZ question
Compare [close] - Compare this term in: Croatian, Albanian, Arabic, Bulgarian, Catalan, Czech, Chinese, German, Greek, English, Spanish, Finnish, French, Hindi, Hungarian, Italian, Japanese, Polish, Portuguese, Romanian, Russian, Slovak, Swedish, Turkish, Ukrainian, Urdu
| | The glossary compiled from Glossary-building KudoZ is made available openly under the Creative Commons "By" license (v3.0). By submitting this form, you agree to make your contribution available to others under the terms of that license. | | | | X Sign in to your ProZ.com account... | | | | | | |